نمی دانم چه می خواهم خدا یا به دنبال چه میگردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته ی من چرا افسرده است این قلب پر سوز
زجمع اشنایان میگریزم به کنجی می خزم ارام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگی ها به بیمار دل خود میدهم گوش
گریزانم از این مردم که بامن به ظه هر همدم و یک رنگ هستن
ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دوصد پیرایه بستن
از این مردم که تا حرفم شنیدن به رو یم چون گلی خوشبو شکفتن
ولی اندم که در خلوت نشستن مرا دیوانه ای بد نام گفتن
4881 بازدید
1 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
10 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian